منحني عرضه ي کل
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب
منحني عرضه ي کل نشان دهنده ي مقدار کل کالاها و خدماتي است که بنگاه ها در هر سطح از قيمت حاضر به توليد و فروش هستند. برخلاف منحني تقاضاي کل که داراي شيب نزولي است، شيب منحني عرضه ي کل ارتباط بسيار نزديکي با افق زماني مورد بررسي دارد. در بلندمدت منحني عرضه ي کل کاملاً عمودي است در حالي که در کوتاه مدت منحني عرضه ي کل داراي شيب صعودي است. براي درک نوسانات اقتصادي کوتاه مدت و تفکيک رفتار کوتاه مدت اقتصادي از رفتار بلندمدت اقتصادي نياز به معرفي منحني عرضه ي کل بلندمدت و منحني عرضه ي کل کوتاه مدت داريم.
به چه دليل منحني عرضه ي کل در بلندمدت عمودي است؟
چه عواملي مقدار کالاها و خدمات عرضه شده در بلندمدت را تعيين مي کنند؟ در بلندمدت توليد کالاها و خدمات يک اقتصاد ( يا GDP حقيقي ) به عرضه ی عوامل توليد مانند نيروي کار، سرمايه، منابع طبيعي و فناوري در دسترس بستگي دارد؛ که با استفاده از اين عوامل اقتصاد به توليد کالاها و خدمات مي پردازد.از آن جا که سطح قيمت ها هيچ اثري بر عوامل تعيين کننده ی GDP حقيقي در بلندمدت ندارد، بنابراين منحني عرضه ی کل بلندمدت عمودي است ( همان طور که در نمودار 1 ملاحظه مي کنيد ). به عبارت ديگر، در بلندمدت نيروي کار، سرمايه، منابع طبيعي، و فناوري مقدار کل کالاها و خدمات عرضه شده در اقتصاد را تعيين مي کند. اين مقدار عرضه هيچ ارتباطي با مقدار سطح قيمت ها و تغيير آن ندارد.
منحني عرضه ی کل عمودي در واقع بيان همان دوگانگي کلاسيک ها و خنثابودن پول است.
همان طور که قبلاً بحث کرديم، نظريه ی اقتصاد کلان کلاسيکي بر اين فرض استوار است که متغيرهاي حقيقي ارتباطي با متغيرهاي اسمي ندارند. منحني عرضه ی کل بلندمدت نيز با اين نظريه سازگار است زيرا نشان مي دهد که مقدار توليد ( توليد يک متغير حقيقي است ) بستگي به سطح قيمت ها ( که يک متغير اسمي است ) ندارد. همان طور که قبلاً گفتيم، اقتصاددانان اعتقاد دارند که وقتي اقتصاد را در يک دوره ی نسبتاً طولاني ( بلندمدت ) بررسي مي کنيم، اين اصل به خوبي برقرار است و در مطالعه ی تغييرات سالانه کاربرد ندارد. بنابراين منحني عرضه ی کل فقط در بلندمدت عمودي است.
ممکن است تعجب کنيد که اگر منحني عرضه ی کل بلندمدت عمودي است، پس چرا منحني هاي عرضه براي برخي کالاها و خدمات داراي شيب صعودي و مثبت است. علت اين است که عرضه ی برخي از کالاها و خدمات به قيمت هاي نسبي بستگي دارد ( قيمت کالاها و خدمات مورد نظر در مقايسه با قيمت ساير کالاها در اقتصاد ). مثلاً وقتي قيمت بستني کاهش مي يابد، عرضه کنندگان بستني توليد خود را افزايش مي دهند و از اين رو نيروي کارِ شير، قهوه، و ساير نهاده هاي مورد نياز توليد بستني از ساير کالاها مانند ماست و غيره به سمت توليد در مورد نظر انتقال مي يابد. ممکن است توليد کل کالاها و خدمات در اقتصاد با توجه به مقدار نيروي کار، سرمايه، منابع طبيعي، و فناوري محدود شود. بنابراين وقتي تمامي قيمت ها در اقتصاد افزايش مي يابند، هيچ تغييري در مقدار کل کالاها و خدمات عرضه شده به وجود نخواهد آمد.
دلايل انتقال يا جابه جايي منحني عرضه ی کل
وضعيت منحني عرضه ی کل در بلندمدت نشان دهنده ی برآورد مقدار توليد کالاها و خدمات بر اساس نظريه ی کلاسيک هاست. اين سطح از توليد را توليد بالقوه يا توليد در اشتغال کامل مي ناميم. به عبارت دقيق تر اين سطح از توليد نرخ طبيعي توليد است، زيرا نشان دهنده ی سطح توليد با وجود نرخ بيکاري طبيعي است. نرخ طبيعي توليد سطحي از توليد است که اقتصاد در بلندمدت به سمت آن حرکت مي کند. هر گونه تحول در اقتصاد که موجب تغيير نرخ طبيعي توليد شود باعث انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت خواهد شد. از آن جا که توليد در الگوي کلاسيک ها به نيروي کار، سرمايه، منابع طبيعي، و دانش فناوري بستگي دارد، مي توانيم انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت را با توجه به افزايش عوامل توليدي فوق بررسي کنيم.نيروي کار و انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت.
فرض کنيد اقتصادي افزايش مهاجرت از خارج به داخل را تجربه کند. از آن جا که با مهاجرت، نيروي کار داخل يا تعداد کارگران افزايش مي يابد، مقدار کالاها و خدمات عرضه شده نيز بيش تر خواهد شد. نتيجه آن که منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست انتقال مي يابد. برعکس اگر تعداد زيادي از کارگران به خارج مهاجرت کنند، منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت چپ منتقل مي شود.علاوه بر اين، وضعيت منحني عرضه ی کل به نرخ طبيعي بيکاري نيز بستگي دارد. مثلاً اگر مجلس نرخ حداقل دستمزد کارگران را افزايش دهد، نرخ طبيعي بيکاري بيش تر مي شود و اقتصاد، کالاها و خدمات کم تري توليد خواهد کرد. در نتيجه منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت چپ منتقل مي شود. برعکس اگر اصلاح نظام بيمه ی بيکاري باعث شود تا کارگران بيکار با جديت بيش تري به جست و جوي مشاغل جديد بروند، نرخ طبيعي بيکاري کاهش مي يابد و منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست منتقل مي شود.
سرمايه و انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت.
افزايش در ذخاير سرمايه اي، باعث افزايش بهره وري و در نتيجه افزايش مقدار کالاها و خدمات عرضه شده خواهد شد. بنابراين منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست انتقال مي يابد. برعکس هر گونه کاهش در ذخاير سرمايه اي باعث کاهش بهره وري و کاهش توليد کالاها و خدمات مي شود و منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت چپ انتقال مي يابد.دقت کنيد که همين استدلال را مي توانيم براي افزايش سرمايه هاي فيزيکي يا سرمايه هاي انساني به کار ببريم. هر گونه افزايش در تعداد ماشين ها يا تعداد فارغ التحصيلان دانشگاه ها باعث افزايش توان توليد کالاها و خدمات مي شود و منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست انتقال مي يابد.
منابع طبيعي و انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت.
توليد در هر اقتصادي به منابع طبيعي مانند زمين، معادن، و آب و هوا بستگي دارد. کشف ذخاير معدني جديد باعث جابه جايي منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست مي شود. هر تغيير در شرايط آب و هوا ممکن است کشاورزي را سخت تر کند و منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت چپ منتقل شود.در بسياري از کشورها مهم ترين منابع طبيعي از خارج وارد مي شوند. هر تغيير در دسترسي به اين منابع مي تواند باعث انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت شود. وقايعي که در بازارهاي جهاني نفت رخ داده اند، از نظر تاريخي مهم ترين عامل انتقال منحني عرضه ی کل بوده اند.
دانش فناوري و انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت.
شايد مهم ترين دليل توليد بيش تر اقتصاد، در حال حاضر نسبت به زمان گذشته و نسل هاي قبلي، پيشرفت هاي مربوط به دانش فناوري باشد. مثلاً اختراع رايانه براي ما اين امکان را فراهم کرد که با استفاده از همان مقادير نيروي کار، سرمايه، و منابع طبيعي کالاها و خدمات بيش تري توليد کنيم. در نتيجه منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست منتقل شد.نه فقط فناوري، بلکه عوامل بسيار زياد ديگر که آثاري شبيه به تغييرات و فناوري دارند نيز باعث انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت مي شوند. حرکت به سمت اقتصاد باز و تجارت بين الملل آثاري مشابه ابداعات بر فرايند توليد دارد و موجب انتقال منحني عرضه ی بلندمدت به سمت راست مي شود. برعکس اگر دولت قوانين و مقرراتي وضع کند که بنگاه ها نتوانند از برخي روش هاي جديد توليد استفاده کنند ( مثلاً به علت ايجاد خطر براي کارگران ) منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت چپ منتقل خواهد شد.
يک روش ديگر براي تفسير نموداري رشد بلندمدت و تورم
با آگاهي از منحني تقاضاي کل و منحني عرضه ی کل بلندمدت مي توانيم با استفاده از يک روش جديد، روند بلندمدت اقتصاد را تفسير کنيم. در نمودار 2 تغييرات اقتصاد را از يک دهه به دهه ی ديگر ملاحظه مي کنيد. دقت کنيد که از يک دهه به دهه ی ديگر هر دو منحني ( تقاضاي کل و عرضه ی کل ) جابه جا شده اند. هر چند نيروهاي بسيار زيادي در بلندمدت بر اقتصاد حاکم هستند و مي توانند در اصل باعث چنين انتقال هايي شوند، ولي مهم ترين اين عوامل فناوري و سياست هاي پولي اند.پيشرفت هاي مربوط به فناوري باعث مي شوند تا توان اقتصاد در توليد کالاها و خدمات افزايش يابد و منحني عرضه ی کل بلندمدت به سمت راست منتقل شود. به طور هم زمان، به دليل افزايش عرضه ی پول توسط بانک مرکزي در طول چند دهه، منحني تقاضاي کل نيز به سمت راست انتقال مي شود. همان طور که در نمودار 2 ملاحظه مي کنيد اين انتقال نشان دهنده ی روند رشد توليدات ( که با Y نشان داده ايم ) و تورم مستمر ( که با P نشان مي دهيم ) است. اين نمودار به روشي ديگر، همان تحليل کلاسيک ها را از رشد و تورم نشان مي دهد.
نمودار 2 رشد بلندمدت و تورم در الگوي تقاضاي کل و عرضه ی کل
هدف از تعميم الگوي تقاضاي کل و عرضه ی کل به هيچ وجه پوشاندن نتايج بلندمدت در لباس جديد نيست. بلکه قصد داريم تا چارچوبي براي تحليل هاي کوتاه مدت فراهم کنيم. همان طور که الگوي کوتاه مدت را معرفي مي کنيم، براي سادگي بحث رشد توليد و تورم مستمر را از نمودار 2 حذف کرده ايم. ولي به خاطر داشته باشيد که روند تغييرات در بلندمدت سابقه اي از نوسانات کوتاه مدت براي ما فراهم مي کند. نوسانات کوتاه مدت توليد و سطح قيمت ها را بايد از روند پيوند بلندمدت تفکيک کنيم.
به چه دليل شيب منحني عرضه ی کل در کوتاه مدت صعودي است؟
حال به تفاوت کليدي بين اقتصاد در کوتاه مدت و بلندمدت مي پردازيم: تفاوت کوتاه مدت و بلندمدت در عرضه ی کل نهفته است. ملاحظه کرديد که منحني عرضه ی کل در بلندمدت کاملاً عمودي است. در حالي که منحني عرضه ی کل در کوتاه مدت، همان طور که در نمودار 3 ملاحظه مي کنيد، داراي شيب صعودي است. به عبارت ديگر طي يک يا دو سال، افزايش در سطح عمومي قيمت ها در اقتصاد باعث افزايش مقدار عرضه ی کالاها و خدمات مي شود و کاهش در سطح عمومي قيمت ها در اقتصاد از مقدار عرضه ی کالاها و خدمات مي کاهد.چه عاملي باعث ارتباط مثبت بين سطح قيمت و توليد مي شود؟ اقتصاددانان کلان سه نظريه را براي علت صعودي بودن شيب منحني عرضه ی کل در کوتاه مدت مطرح کرده اند. در هر يک از اين نظريه ها نقص يک بازار خاص سمت عرضه ی اقتصاد در کوتاه مدت و بلندمدت تفاوت داشته باشند. اگر چه هر يک از اين نظريه ها در جزئيات با يکديگر متفاوت اند، ولي يک وجه مشترک نيز دارند: وقتي سطح قيمت ها از سطح قيمت مورد انتظار مردم فاصله مي گيرد، مقدار محصول عرضه شده نيز از مقدار آن ( يا سطح طبيعي آن ) در بلندمدت منحرف مي شود. وقتي سطح قيمت بيش از قيمت مورد انتظار افزايش مي يابد، توليد نيز به سطحي بيش از نرخ طبيعي آن مي رسد و وقتي سطح قيمت به سطحي کم تر از قيمت مورد انتظار کاهش مي يابد، توليد نيز به سطحي کم تر از نرخ طبيعي آن کاهش خواهد يافت.
نظريه ی عدم آگاهي.
يک رهيافت درباره ی منحني عرضه ی کل کوتاه مدت نظريه ی عدم آگاهي است. طبق اين نظريه تغيير در سطح عمومي قيمت ها مي تواند باعث سردرگمي عرضه کنندگان در اين باره شود که در بازارهاي محل عرضه و فروش کالاهاي آنان چه اتفاقي افتاده است. به علت وجود اين عدم آگاهي ها عرضه کنندگان به تغيير در سطح قيمت ها واکنش نشان مي دهند و اين عکس العمل ها باعث مي شود تا شيب منحني عرضه ی کل کوتاه مدت صعودي باشد.براي درک چگونگي واکنش با وجود عدم آگاهي، فرض کنيد سطح عمومي قيمت ها کم تر از سطح قيمت مورد انتظار مردم باشد. وقتي توليدکنندگان با قيمت هاي کم تري براي محصولات خود روبه رو مي شوند به اشتباه گمان مي کنند که قيمت هاي نسبي محصولاتشان کاهش يافته اند. مثلاً کشاورزان گندم کار وقتي با کاهش قيمت گندم روبه رو مي شوند ممکن است متوجه نشوند که سطح عمومي قيمت ها با قيمت بسياري از کالاهاي مصرفي آن ها کاهش يافته است. به دليل همين عدم آگاهي ممکن است فکر کنند کاشت و توليد گندم ( با کاهش قيمت آن ) چندان فايده اي ندارد در نتيجه توليد و عرضه ی آن را کاهش دهند. به همين ترتيب کارگران نيز ممکن است از کاهش دستمزد اسمي خود قبل از کاهش قيمت ساير کالاها و خدمات مطلع شوند و به اين کاهش دستمزد واکنش نشان دهند. کارگران نتيجه مي گيرند که پاداش کارکردن بسيار کم است و از اين رو مقدار عرضه ی نيروي کار کم مي شود. در هر دو حالت کاهش قيمت ( قيمت گندم و قيمت نيروي کار يا دستمزد ) باعث ايجاد عدم آگاهي در مورد قيمت هاي نسبي مي شود. اين عدم آگاهي موجب مي شود تا توليدکنندگان در واکنش به قيمت کم تر مقدار عرضه ی کالاها و خدمات را کاهش دهند.
نظريه ی چسبندگي دستمزدها.
تفسير دوم، از علت شيب صعودي منحني عرضه ی کل کوتاه مدت نظريه ی چسبندگي دستمزدهاست. طبق اين نظريه منحني عرضه ی کل کوتاه مدت داراي شيب صعودي است، زيرا دستمزدهاي اسمي بسيار آهسته تعديل مي شوند و در کوتاه مدت چسبنده هستند. تا حدي تعديل آهسته دستمزدهاي اسمي به قراردادهاي بلندمدت بين کارگران و بنگاه هايي که دستمزدهاي اسمي ثابت را تعيين مي کنند، مربوط مي شود. اين تعديل گاهي تا سه سال هم طول مي کشد. علاوه بر اين، تعديل آهسته ی دستمزدهاي اسمي مي تواند ناشي از هنجارهاي اجتماعي و نظريه هاي عدالت جويانه اي که بر تعيين دستمزدها و تغيير آهسته ی آن ها در طول زمان اثر دارد، باشد.براي درک ارتباط بين چسبندگي دستمزدها و منحني عرضه ی کل، فرض کنيد که بنگاهي موافقت کرده است تا در آينده دستمزد اسمي معيني را با توجه به انتظار کارگران از سطح قيمت ها به آن ها بپردازد. چنان چه سطح قيمت P به سطحي کم تر از قيمت مورد انتظار کارگران برسد و دستمزدهاي اسمي ( چسبنده ) در سطح W باقي بمانند، آن گاه دستمزد حقيقي
نظريه ی چسبندگي قيمت ها.
اخيراً اقتصاددانان از يک رهيافت سوم به نام منحني عرضه ی کل کوتاه مدت يا نظريه ی چسبندگي قيمت ها جانبداري مي کنند. همان طور که گفتيم، نظريه ی چسبندگي دستمزدها بر اين نکته تأکيد داشت که دستمزدهاي اسمي در طول زمان به آرامي تعديل مي شوند.نظريه ی چسبندگي قيمت ها نيز بر اين مسئله تأکيد دارد که قيمت کالاها و خدمات در واکنش به تغيير شرايط اقتصادي به آرامي تعديل مي شوند. علت اين تعديل آرام و کند قيمت ها، تعديل هزينه ها يا همان تغيير فهرست بهاي کالاها و خدمات است. فهرست بهاي کالاها و خدمات شامل هزينه ی چاپ و توزيع کاتالوگ قيمت هاي جديد و صرف زمان براي تغيير برچسب قيمت کالاهاست. بنابراين به علت وجود اين هزينه ها قيمت کالاها و خدمات همانند دستمزدها ممکن است در کوتاه مدت چسبنده باشد.
براي درک اهميت و کاربرد مفهوم قيمت هاي چسبنده در عرضه ی کل، فرض کنيد که هر بنگاه در اقتصاد با توجه به شرايط اقتصادي مورد انتظار در آينده قيمت کالاها و خدمات خود را اعلام کند.
پس از اعلام قيمت ها اقتصاد يک انقباض ناخواسته در عرضه ی پول را تجربه مي کند و اين امر باعث کاهش سطح عمومي قيمت ها در بلندمدت مي شود. هر چند برخي از بنگاه ها به سرعت قيمت هاي خود را در واکنش به تغيير شرايط اقتصادي کاهش مي دهند، ولي ممکن است ساير بنگاه ها براي اجتناب از هزينه هاي اضافي چاپ فهرست بها در اعلام قيمت هاي خود تأخير داشته باشند. به علت همين تأخير در اعلام فهرست بهاي کالاها از سوي بنگاه هايي که قيمت هاي بالا دارند ( و فهرست بهاي کالاها با قيمت کم تر را اعلام نکرده اند ) با کاهش فروش روبه رو مي شوند. کاهش فروش نيز باعث مي شود تا بنگاه ها سطح توليد و نيروي کار خود را کاهش دهند. به عبارت ديگر، از آن جا که تمامي قيمت ها در واکنش به تغيير شرايط اقتصادي به سرعت تعديل نمي شوند، يک کاهش ناخواسته در سطح قيمت ها برخي بنگاه ها را با قيمت هاي ناخواسته ی بالا روبه رو مي کند و همين قيمت هاي بالاتر از قيمت هاي مطلوب باعث کاهش فروش و در نتيجه کاهش مقدار توليد کالاها و خدمات بنگاه ها مي شوند.
خلاصه
سه رهيافت مختلف براي تفسير شيب صعودي منحني عرضه ی کل وجود دارد: 1) نظريه ی عدم آگاهي؛ 2) نظريه ی چسبندگي دستمزدها؛ 3) نظريه ی چسبندگي قيمت ها. اقتصاددانان درباره ی اين که کدام يک از اين نظريه ها درست اند، بحث مي کنند. اما براي اهداف مورد نظر ما در اين کتاب شباهت اين نظريه ها بيش از تفاوت آن ها اهميت دارد. هر سه نظريه تأکيد مي کند که وقتي سطح قيمت ها از سطح مورد انتظار جامعه فاصله مي گيرد، مقدار محصول عرضه شده نيز از مقدار طبيعي آن منحرف مي شود. اين نتيجه گيري را مي توانيم به صورت زير نشان دهيم:( سطح قيمت مورد انتظار- سطح قيمت هاي واقعي ) a+ نرخ طبيعي توليد = مقدار محصول عرضه شده
ضريب a عددي است که واکنش سطح توليد را به تغييرات ناخواسته در سطح قيمت ها نشان مي دهد.
دقت کنيد که هر يک از اين سه نظريه ی مربوط به عرضه ی کل کوتاه مدت، بر يک مسئله ی خاص تأکيد دارد. اين که شيب صعودي منحني عرضه ی کل ناشي از عدم آگاهي، چسبندگي دستمزدها يا چسبندگي قيمت ها باشد، به هر حال چنين شرايطي براي هميشه برقرار نخواهد بود. در نهايت همان طور که مردم انتظارات خود را تعديل مي کنند، عدم آگاهي ها اصلاح مي شوند، دستمزدهاي اسمي تعديل مي شوند و قيمت ها نيز تغيير مي کنند. به عبارت ديگر، سطح قيمت هاي واقعي و مورد انتظار در بلندمدت برابر مي شود و منحني عرضه ی کل بلندمدت نيز کاملاً عمودي خواهد شد ( در مقايسه با شيب صعودي منحني عرضه ی کل در بلندمدت ).
دلايل جابه جايي منحني عرضه ی کل کوتاه مدت
منحني عرضه ی کل کوتاه مدت نشان دهنده ی مقدار کالاها و خدمات عرضه شده در کوتاه مدت در هر سطح از قيمت هاست. ما مي توانيم به منحني عرضه ی کل کوتاه مدت همانند منحني عرضه ی کل بلندمدت نگاه کنيم با اين تفاوت که شيب صعودي اين منحني ( عرضه ی کوتاه مدت ) ناشي از عدم آگاهي، چسبندگي دستمزدها، و چسبندگي قيمت هاست. بنابراين وقتي به بررسي علل جابه جايي منحني عرضه ی کل کوتاه مدت مي پردازيم، بايد تمامي متغيرهايي را که باعث انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت مي شوند به اضافه ی يک متغير جديد ( سطح قيمت هاي مورد انتظار )، که بر عدم آگاهي، چسبندگي دستمزدها، و چسبندگي قيمت ها اثر مي گذارد، بررسي کنيم.بحث خود را با اين مسئله که اطلاعات ما درباره ی منحني عرضه ی کل بلندمدت چيست، آغاز مي کنيم. همان طور که قبلاً بحث کرديم انتقال منحني عرضه ی کل بلندمدت معمولاً ناشي از تغيير در نيروي کار، سرمايه، منابع طبيعي يا دانش فناوري است. اين ها همان متغيرهايي هستند که منحني عرضه ی کوتاه مدت را نيز جابه جا مي کنند. مثلاً وقتي افزايش در ذخاير سرمايه اي اقتصاد باعث افزايش بهره وري مي شود، هم منحني عرضه ی کل بلندمدت و هم منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست منتقل مي شوند. وقتي افزايش در سطح حداقل دستمزدها باعث افزايش نرخ طبيعي بيکاري مي شود، هم منحني عرضه ی کل بلندمدت و هم منحني عرضه ی کل کوتاه به سمت چپ منتقل مي شوند.
متغير مهم جديدي که بر وضعيت منحني عرضه ی کل کوتاه مدت اثر مي گذارد، انتظار مردم از سطح قيمت هاست. همان طور که قبلاً گفتيم مقدار کالاها و خدمات عرضه شده در کوتاه مدت به عدم آگاهي، چسبندگي دستمزدها، و چسبندگي قيمت ها بستگي دارد. با وجود اين آگاهي دستمزدها و قيمت ها نيز در جاي خود به سطح قيمت هاي انتظاري بستگي دارد. بنابراين وقتي انتظارات تغيير مي کنند، منحني عرضه ی کل کوتاه مدت جابه جا مي شود.
براي آن که اين انديشه را دقيق تر بيان کنيم، لازم است به بررسي يک نظريه ی مهم در عرضه ی کل، به نام نظريه ی چسبندگي دستمزدها، بپردازيم. بر اساس اين نظريه وقتي مردم انتظار دارند که سطح قيمت ها افزايش يابد، تمايل به دستمزد بيش تر نيز خواهند داشت. دستمزدهاي بالاتر باعث افزايش هزينه هاي بنگاه در هر سطح از قيمت ها خواهند شد و مقدار توليد کالاها و خدمات کاهش مي يابد.
بنابراين وقتي قيمت هاي انتظاري افزايش يابند، دستمزدها و هزينه هاي بنگاه نيز زياد مي شوند و بنگاه ها در هر سطح از قيمت هاي واقعي مقدار کم تري کالا و خدمات عرضه خواهند کرد. در نتيجه منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت چپ انتقال خواهد يافت. برعکس وقتي سطح قيمت هاي مورد انتظار کم مي شود، دستمزدها و هزينه هاي بنگاه کاهش مي يابند و با افزايش توليد، منحني عرضه کل کوتاه مدت به سمت راست منتقل مي شود.
استدلالي مشابه در مورد هر يک از نظريه هاي مؤثر بر عرضه ی کل صادق است. بنابراين نتيجه مي گيريم که هر گونه افزايش در سطح قيمت هاي مورد انتظار باعث کاهش عرضه ی کالاها و خدمات و انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت چپ مي شود. هر گونه کاهش در سطح قيمت هاي مورد انتظار باعث افزايش مقدار کالاها و خدمات عرضه شده و انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست خواهد شد. تأثير انتظارات بر وضعيت منحني عرضه ی کل کوتاه مدت يک نقش کليدي در تطبيق رفتار اقتصادي در کوتاه مدت و بلندمدت دارد. در کوتاه مدت انتظارات ثابت هستند و اقتصاد در نقطه ی تقاطع منحني تقاضاي کل و عرضه ی کل کوتاه مدت قرار دارد. در بلندمدت انتظارات تعديل مي شوند و منحني عرضه ی کل کوتاه مدت جا به جا مي شود. اين انتقال ما را مطمئن مي کند که نهايتاً اقتصاد در محل تلاقي منحني تقاضاي کل و منحني عرضه ی کل بلندمدت قرار مي گيرد.
تاکنون متوجه شده ايد که به چه دليل منحني عرضه ی کل کوتاه مدت داراي شيب صعودي است و چه عواملي باعث جابه جايي اين منحني مي شوند. اين مطالب در جدول 1 خلاصه شده اند.
به چه دليل منحني عرضه ی کوتاه مدت داراي شيب صعودي است؟
1. نظريه ی عدم آگاهي.
کاهش دور از انتظار سطح قيمت ها باعث مي شود تا برخي توليدکنندگان دچار اين توهم شوند که قيمت هاي نسبي محصولات آن ها کاهش يافته اند، پس توليد خود را کاهش دهند.
2. نظريه ی چسبندگي دستمزد.
افزايش دور از انتظار سطح قيمت ها باعث مي شود تا دستمزدهاي حقيقي افزايش يابند و برخي بنگاه ها کارگر کم تري استخدام کنند و در نتيجه مقدار توليد کالاها و خدمات کاهش يابد.
3. نظريه ی چسبندگي قيمت.
کاهش دور از انتظار سطح قيمت ها باعث مي شود تا برخي بنگاه ها قيمت محصولات خود را افزايش دهند و به اين ترتيب فروش آن ها کاهش يابد و در نهايت توليد نيز کم تر شود.
دلايل جابه جايي منحني عرضه ی کل کوتاه مدت چيست؟
1. انتقال ناشي از نيروي کار.
افزايش مقدار نيروي کار در دسترس ( مثلاً به علت کاهش نرخ طبيعي بيکاري ) باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست مي شود. کاهش مقدار نيروي کار در دسترس ( مثلاً به علت افزايش در نرخ طبيعي بيکاري ) باعث انتقال منحني عرضه ی کل به سمت چپ مي شود.
2. انتقال ناشي از ذخاير سرمايه.
افزايش در سرمايه هاي فيزيکي يا انساني باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست مي شود. کاهش در سرمايه هاي فيزيکي يا انساني باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت چپ مي شود.
3. انتقال ناشي از منابع طبيعي.
افزايش منابع طبيعي در دسترس باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست مي شود. کاهش منابع طبيعي در دسترس باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت چپ مي شود.
4. انتقال ناشي از فناوري.
پيشرفت فناوري باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست مي شود. کاهش در دسترسي به فناوري پيشرفته ( مثلاً به علت قوانين تصويب شده از سوي دولت ) باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت چپ مي شود.
5. انتقال ناشي از سطح قيمت مورد انتظار.
کاهش در سطح قيمت مورد انتظار باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت راست مي شود. افزايش در سطح قيمت مورد انتظار باعث انتقال منحني عرضه ی کل کوتاه مدت به سمت چپ مي شود.
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}